دوربین دید در شب زاواروسکی
دوربین دید در شب
فهمیده ام که غیر خدا عاشقی خطاست یعنـــی مبـــاد دل بسپارم بــه هیـــچ کس با بی وفایی ات بـه نتیجه رسیده ام: دیگر محلّ سگ نگذارم به هیچ کس! این شــعر، آخـرین غــزلِ
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان میکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان میکند
اشک میفهمد غم افتادهای مثل مرا
چشم تو از این خیانتها فراوان میکند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بیدرمانشان را مرگ درمان میکند
ای فدای تو هم دل و هم جان وی نثار رهت هم این و هم آن دل فدای تو، چون تویی دلبر جان نثار تو، چون تویی جانان دل رهاندن زدست تو مشکل جان فشاندن به پای تو آسان